English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5717 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
digital computer U ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Babbage U nelrhC Babbage مخترع انگلیسی اولین ماشین حساب خودکار و قالب اصلی کامپیوترهای دیجیتالی امروز
calculator U ماشین حساب
arithmometer U ماشین حساب
comptometer U ماشین حساب
desktop U ماشین حساب
calculating machine U ماشین حساب
calculator mode U مد ماشین حساب
computers U ماشین حساب
calculators U ماشین حساب
computer U ماشین حساب
ibm computer U ماشین حساب ای بی ام
electronic camputer U ماشین حساب الکترونیکی
hand calculator U ماشین حساب دستی
hand calculator U ماشین حساب جیبی
pocket calculator U ماشین حساب جیبی
computers U ماشین حساب کامپیوتر
eniac U ماشین حساب الکترونی
computer U ماشین حساب کامپیوتر
industrial electronic computer U ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
multiplier U وسیله افزایش ماشین حساب
solar calculator U ماشین حساب جیبی خورشیدی
to cross-check the result with a calculator U حل را مجددا با ماشین حساب بررسی کردن
programmable calculator U ماشین حساب قابل برنامه نویسی
sidekick U برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
sidekicks U برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
arithmatic unit U قسمت حافظه ماشین حساب دستگاه محاسب کامپیوتر
LCD U کریستال مایع که در صورت اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتهای مچی به ماشین حساب و سایر صفحات دیجیتال به کار می رود
algorithms U محاسبه عددی حساب رقومی
algorithm U محاسبه عددی حساب رقومی
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts U به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckon U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
clearance U تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
capitalized expense U هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
overdrawn account U حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
To bring someone to account. کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
calculators U ماشین الکترونیکی که پاسخ مشکلات عددی را میدهد
calculator U ماشین الکترونیکی که پاسخ مشکلات عددی را میدهد
To cook the books. U حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
scanner U وسیله ورودی که متن یا رسم یا عکس را به حالت دیجیتالی قابل خواندن توسط ماشین تبدیل میکند
scanners U وسیله ورودی که متن یا رسم یا عکس را به حالت دیجیتالی قابل خواندن توسط ماشین تبدیل میکند
privilege U دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckonings U تصفیه حساب صورت حساب
reckoning U تصفیه حساب صورت حساب
analytical engine U ماشین محاسب مکانیکی که توسط Babbage Charles ایجاد شد که اصول اولیه کامپیوترهای دیجیتالی چند منظوره ابتدایی را پیاده کرد
charge and discharge statements U حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register U بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
account U حساب صورت حساب
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
no year oppropriation U حساب تامین اعتبار باز حساب باز
he calcn lates with a U اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
apt U یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill U ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
the machine is in operation U ماشین در گردش است ماشین دایر است
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
automated teller machine U ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
Jacquard loom U ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
reckoning U حساب
scored U حساب
accountants U ذی حساب
scores U حساب
account U حساب
algorism U حساب
reckonings U حساب
score U حساب
incalculable U بی حساب
to my a U به حساب من
science of numbers U حساب
tab U حساب
tabs U حساب
scoreless U بی حساب
to keep score U حساب
tallies U حساب
dam design U حساب سد
tally U حساب
incomputable U بی حساب
tallying U حساب
accountant U ذی حساب
arithmetic U حساب
tallied U حساب
in favour of U به حساب
bank pass book U دفترچه حساب
integral calculvs U حساب جامعه
balance sheet account U حساب ترازنامه
in f.of U به حساب بنفع
return account U حساب بازگشت
binary arithmetic U حساب دودوئی
residuary account U حساب ترکه
calculus of variations U حساب تغییرات
integral calculus U حساب جامعه
call to account U حساب خواستن از
calculable U حساب کردنی
boolean calculus U حساب بولی
box score U حساب بازی
debits U حساب بدهی
statements U صورت حساب
debiting U حساب بدهی
statement U صورت حساب
realization account U حساب تسویه
debit U حساب بدهی
joint account U حساب مشترک
imprest U حساب تنخواه
debited U حساب بدهی
have it out with someone <idiom> U تصفیه حساب
binary arithmetic U حساب دودویی
deposit accounts U حساب سپرده
calculated U حساب کردن
calculate U حساب کردن
notcher U حساب نگهدار
deposit account U حساب پس انداز
figure U حساب کردن
figures U حساب کردن
figuring U حساب کردن
cyphers U حساب کردن
ciphers U حساب کردن
cipher U حساب کردن
calculates U حساب کردن
misreckon U بد حساب کردن
minculculate U بد حساب کردن
deposit accounts U حساب پس انداز
calculation U حساب براورد
make much of U حساب بردن از
bank accounts U حساب بانکی
bank account U حساب بانکی
current accounts U حساب جاری
balance of account U مانده حساب
profit and loss a U حساب سودوزیان
deposit account U حساب سپرده
the bill U صورت حساب
arithmetic unit U واحد حساب
checking out U تسویه حساب
arithmetician U حساب دان
arithmeticlal U مربوط به حساب
propositional calculus U حساب گزارهای
accoutn balance U مانده حساب
production account U حساب تولید
pridicate calculus U حساب مسندات
current account U حساب جاری
checking accounts U حساب جاری
checking account U حساب جاری
acalculia U ناتوانی در حساب
account book U دفتر حساب
account card U کارت حساب
account cuurent U حساب جاری
account number U شماره حساب
loan account حساب وام ها
scorer U حساب نگهدار
marker U حساب نگهدار
stock account U حساب موجودی
miscast U حساب غلط
expense accounts U حساب مخارج
miscalculating U بد حساب کردن
expense accounts U حساب هزینه
expense account U حساب مخارج
expense account U حساب هزینه
miscalculates U بد حساب کردن
accountable U مسئول حساب
markers U حساب نگهدار
stability calculation U حساب پایداری
account U حساب کردن
Count me in! U روی من حساب کن!
account U حساب پس دادن
offsetting U حساب تهاتر
offset U حساب تهاتر
arithmetic U حساب [ریاضی]
algorism [rare] U حساب [ریاضی]
to count [as] U به حساب رفتن
vidimus U بازرسی حساب
miscalculated U بد حساب کردن
calculators U حساب کننده
calculator U حساب کننده
liquidates U حساب را واریزکردن
liquidating U حساب را واریزکردن
withdraws U برداشت از حساب
Recent search history Forum search
1pedal pamping
1معنی roll over مثل جمله the car roll over and over
1we drove to visit my parents in Ipswich.
1what about the plans to put automatic machines in the factories?
2credit score
1 Add a recovery email to secure your account
1اب جمع شده در ماشین لبآسشوئی را چه می گویند
1range check
0ميخواهم موجودي حساب بگيرم
0ميخواهم موجودي حساب بگيرم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com